اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۴

و آدم باید پنج سال پنج سال برگردد و به زندگیش نگاه کند که توی این پنج سال چه کار کرده و کی بوده و اصلا پنج سال پیش نقشه اش برای آینده اش چه جور پیش رفته اصلا اگر پیش رفته باشد...

و اشکالی ندارد اگر کمی هم به خودش فحش بدهد و کمی هم نیشکون بگیرد روحش را که لامصب برای خودش تغییر میکند و به آدم خبر نمیدهد و تو یکدفعه انگار که در یک نقش جدید از خواب بیدار میشوی و به خودت می آیی و به گریم جدیدت نگاه میکنی و تعجب میکنی که این خانه کیست و این کسی که کنارمه چجوری وارد زندگی من شده و چجوری من بهش قول دادم تا آخر عمر کنارش باشم وخوشبختش کنم و از این حرفها...

هیچ نظری موجود نیست: